معنی امپراتریس مقتدر روسیه
حل جدول
کاترین دوم
امپراتریس روسیه
کاترین کبیر
ملکه مقتدر روسیه
کاترین کبیر
کاترین
امپراتریس
ملکه
لغت نامه دهخدا
امپراتریس. [اِ پ ِ] (فرانسوی، اِ) زوجه ٔ امپراتور. (فرهنگ فارسی معین). ملکه. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). شهربانو. (فرهنگ فارسی معین). شهبانو.
مقتدر
مقتدر. [م ُ ت َ دِ](اِخ) عباسی. رجوع به جعفربن احمدبن طلحه... شود.
مقتدر. [م ُ ت َ دِ](اِخ) از نامهای خداست.(از ذیل اقرب الموارد). نامی از نامهای خدای تعالی.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مقتدر.[م ُ ت َ دِ](اِخ) رجوع به احمدبن سلیمان سیف الدوله در همین لغت نامه و الاعلام زرکلی چ 2 ج 1 ص 128 شود.
مقتدر. [م ُ ت َ دِ](ع ص) توانا.(مهذب الاسماء)(دهار). قادر و توانا.(ناظم الاطباء): و کان اﷲ علی کل شی ٔ مقتدراً.(قرآن 45/18). || دیگ پز.(آنندراج). پزنده ٔ در دیگ.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد)(از محیط المحیط). || میانه از هر چیزی.(منتهی الارب)(آنندراج). وسط و میانه از هر چیزی.(ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || رجل مقتدرالطول، مرد میانه بالا.(از اقرب الموارد). || پُر.(منتهی الارب).
فرهنگ معین
(اِ پِ تِ) [از فر.] (اِ.) = امپراطریس: زوجه امپراتور، ملکه، شهربانو.
فرهنگ عمید
ملکه، زن امپراتور،
فرهنگ فارسی هوشیار
زن امپراتور، ملکه
معادل ابجد
1939